تموم اون قدم های سخت با پاهای لرزان وسط سنگلاخ مذاب زیر هرم آفتاب تو گرگ تن خسته از شب . بگو بگو بگو. بگو بیهوده نبوده تک تک زخم هایی که با چشم باز و لب خندون ستخر وار پذیرا شدی به امید اونکه سحر به زندگی لبخند بزنه.! بگو. پ.ن: بگو بیهوده نبوده. که اگر باشه . همه زندگیمو . حروم کرده ام. بگو بیهوده نبوده...
غربت تلخ یه گرگه...
بگو ,بیهوده ,نبوده ,تک ,شدی ,امید ,بگو بیهوده ,بیهوده نبوده ,بگو بگو ,اونکه سحر ,به زندگی
اشتراک گذاری در تلگرام
تبلیغات
درباره این سایت