محل تبلیغات شما

مینیمالهای شبانه من



تموم اون قدم های سخت با پاهای لرزان وسط سنگلاخ مذاب زیر هرم آفتاب تو گرگ تن خسته از شب . بگو بگو بگو. بگو بیهوده نبوده تک تک زخم هایی که با چشم باز و لب خندون ستخر وار پذیرا شدی به امید اونکه سحر به زندگی لبخند بزنه.! بگو. پ.ن: بگو بیهوده نبوده. که اگر باشه . همه زندگیمو . حروم کرده ام.
کجای این ترانه کبودم که این بغض گس لعنتی دست از گلوی خسته ام بر نمیداره؟ از چی بگم برات.؟ از تلویزیون رنگی و ویدیو؟ یا مادر هرگز نداشته؟ از ایرجوردن و لدرلی؟ یا دنیایی که بدون پدر شناختم؟ از چی برات بگه گرگ؟ از کجای این مرثیه نداری!؟ از کجا.؟ پ.ن:نشتی تو عمیقه و. تقصیر خودتم نیست.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها